همه چیز تصادفی بود! گفت وگو با تنها زن ساکن ایران که چوب رهبری ارکستر به دست دارد
پیلانو: «برای من همیشه امکان رهبری ارکستر و حضور روی صحنه به شکل تصادفی به وجود آمده است.» این را نزهت امیری می گوید؛ زنی که از او بعنوان تنها بانوی رهبر ارکستر ساکن ایران یاد می گردد.
بانوان موسیقی ایران با چالش های زیادی در کار خود روبه رو هستند؛ از نوازندگی گرفته تا آهنگسازی و دیگر فعالیت های موسیقایی. اما «رهبری ارکستر» با دیگر فعالیت های موسیقایی تفاوت بزرگی دارد که به ایران محدود نمی گردد. در دنیا مردها حرف اول را در این عرصه سخت می زنند و به نسبت آن ها زنان کمی، چوب رهبری ارکستر را در دستانشان به حرکت درمی آورند.
با این وجود در ایران زنی زندگی می کند که به جایگاه رهبری ارکستر دست پیدا کرده و برای این جایگاه صبر و حوصله به خرج داده و جنگیده است. او چنین اظهار می کند «وقتی کسی به من می گوید رهبری ارکستر را دوست دارم، اول محکم دست او را می فشارم و می گویم امیدوارم آن قدر پیگیر باشی تا به هدفت برسی و به خاطر سختی های راه، این کار را کنار نگذاری.»
نزهت امیری، تنها زن رهبر ارکستر ساکن ایران است که خبر رسیده مقرر است هدایت ارکستر ملی ایران را دو شب بر عهده بگیرد؛ این اجرا هشتم شهریور ساعت ۲۱: ۳۰ در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت و در آن قطعات کنسرتینو برای سنتور و ارکستر، کنج مناجات، سربداران، بیژن و منیژه، ماهور برای ویلن و ارکستر، سرود گل، هزار دستان، اسمر و رقص دایره نواخته می گردد.
خبر اجرای ارکستر ملی به رهبری یک خانم، خوشحال کننده بود که به بهانه اش، خبرنگار ایسنا پای صحبت های نزهت امیری نشست و پرسش هایی را بیان نمود. متن کامل این گفت وگو در ادامه می آید.
خانم امیری از رهبری ارکستر ملی بگویید، چگونه قرار شد بعنوان رهبر میهمان این ارکستر را هدایت کنید؟
از من دعوت کردند! من به شکل تصادفی جهت استفاده از آرشیو نت به بنیاد رودکی رفته بودم تا از آن برای ارکستر بانوانی که تشکیل داده ام، استفاده کنم. در این ارکستر نوازندگان بانو هستند اما آن را به هدف اجرا برای عموم تشکیل داده ام و خواننده های آن می توانند آقا یا خانم باشند.
در ادامه به من پیشنهاد جلسه دادند. در آن جلسه بود که از من خواستند به انتخاب خودم رهبری ارکستر سمفونیک تهران یا ارکستر ملی ایران را برای دو شب اجرا برعهده بگیرم.
من از بنیاد رودکی خواستم به من اجازه دهد ارزیابی خودم را از دو ارکستر انجام بدهم. رهبر میهمان معمولاً زمان کمی را برای تمرین در اختیار دارد که این مورد از سختی های کار اوست؛ ازاین رو باید شرایط کار برای او مهیا باشد. این گونه شد که من به شکل مداوم دو هفته بر سر تمرین های ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی حاضر شدم و برای شروع کار ارکستر ملی ایران را انتخاب کردم.
رپرتواری که می خواهم در کنسرت پیش رو اجرا کنم، جزو آرزوهای من بود. زمانی که موسیقی را آغاز کردم دوست داشتم آثار آهنگسازانی مانند حشمت سنجری، مرتضی حنانه، حسین دهلوی و آثاری از این دست را که از نظر نگارش، موسیقی و پیچیدگی فنی دارای خصوصیت های خاصی هستند، اجرا کنم. انگار این آهنگسازان حرف دل من را بیان می کنند و از نظر فکری با من هماهنگ هستند.
البته نخستین انتخاب من اجرای آثار امین الله حسین بود، او آهنگساز بزرگ ایرانی است که هر چه گشتم ردی از پارتیتور آثار او پیدا نکردم و اجرای من محدود به اجرای قطعاتی شد که نت هایشان موجود است. من دیدم چقدر آرشیو نت هایمان دچار کمبود است و امیدوارم این کمبودها رفع گردد.
چرا ارکستر ملی را برای این کار انتخاب کردید؟
من دوست داشتم با آهنگسازان ایرانی شروع کنم. به من گفته بودند هر ارکستری را انتخاب کنم، اگر نیاز باشد برای اجرای رپرتوارم نوازندگان و سازهایی را بعنوان میهمان به ارکستر اضافه می کنند؛ یعنی من می توانستم ارکستر سمفونیک را انتخاب کنم که در آن صورت سازهای ایرانی باید به ارکستر اضافه می شد. اما احساس کردم باید با ارکستر ملی ایران این قطعات اجرا شود امیدوار هستم در سال های آینده آثار دیگری را با ارکستر سمفونیک به روی صحنه ببرم.
گفتید چند هفته در تمرین های دو ارکستر حضور داشتید، ارزیابی شما از وضعیت نوازندگان این ارکسترها چگونه است؟
همه ی دوستان در حال تلاش هستند. کاری که روی صحنه می رود، ثمره ی تلاش یک تیم بزرگ است. اگر اشکال و اشتباهی هم وجود دارد باید گفت هرکس که کار می کند، اشتباه هم می کند.
پیش تر گفته بودید در سال هایی که فعالیت نمی کردید، فضایی برای این کار وجود نداشت، فکر می کنید حالا فضا برای فعالیت های موسیقایی شما و دیگر بانوان روی صحنه بازتر شده است؟
فکر می کنم این مورد را باید پس از اجرا بشکافیم و درباره ی آن صحبت نماییم. اما در کشور ما برخی چیزها به شکل تصادفی اتفاق می افتد، این تصادف ها به معنای این نیست که سیاست فرهنگی، نقش بانوان و محدودیت های آن ها مشخص شده است. وقتی این مسائل مشخص شود و همه تکلیف خویش را بدانند می توانیم بگوییم وضعیت بهتر شده است.
برای من همیشه به شکل تصادفی امکان رهبری ارکستر و حضور روی صحنه به وجود آمده است. در سال ۸۴ هم دانشجوی استاد دهلوی بودم و به این دلیل موفق شدم نت های ایشان را بگیرم و ارکستر مضرابی ایران را روی صحنه ببرم. سال قبل هم به شکل تصادفی با ارکستر نغمه باران آشنا شدم و از من برای رهبری ارکسترشان دعوت نمودند.
امسال هم اگر من برای کار دیگری به بنیاد نرفته بودم شاید این اتفاق رخ نمی داد، این مورد خیلی زیبا نیست. در تاریخ «تصادف» ها خیلی کم سبب اتفاقات ویژه شده اند، معمولاً از دل پدیده ای که در حال رشد معمول خود است، افراد و جریان ها بیرون می آیند.
شما می گویید بهتر بود به سراغتان می آمدند تا اینکه این قدر تصادفی بعنوان رهبر ارکستر روی صحنه بروید.
در حالت کلی دانشگاه افرادی را تربیت می کند و این افراد باید بر مبنای تخصصشان جذب مشاغلی شوند که نیاز به آن ها هست. در ادامه فضای رقابتی به وجود بیاید.
روال منطقی دنیا این گونه است، وقتی فردی دانشجو می گردد امکان رهبری آنسامبل های کوچک را برای او به وجود می آورند. آن ها به شکل آکادمیک و با برنامه پیش می روند. من هم دوست داشتم با برنامه پیش بروم اما این گونه نشد.
رهبری ارکستر در دسته مشاغل سخت دنیا قرار می گیرد و در دنیا خانم ها محدودتر از آقایان به این کار می پردازند. با این وجود ما در ایران شما را داریم که بعنوان رهبر ارکستر روی صحنه می روید، آیا این پتانسیل را دیده اید که باز هم بتوانیم رهبر ارکستر خانم تربیت کنیم؟
ایران هم مانند دیگر نقاط دنیاست. این مورد را از دو جنبه می توان بررسی کرد؛ اول اینکه ما به شکل کلی (آقا و خانمش فرقی ندارد) تربیت رهبر ارکستر در ایران نداریم. این رشته در ایران هنوز افتتاح هم نشده است. اگر یک ایرانی این رشته را دنبال می کند، امکان ویژه ای داشته و در خارج از کشور این کار را انجام داده است.
اما از سویی در ایران گروه های بسیاری داریم که بعضی از آن ها بزرگتر می شوند در حدی که نیاز به رهبر پیدا می کنند، معمولا این گونه است که سرپرست ارکستر رهبر ارکستر می گردد بدون این که دانشش را داشته باشد. این مرزها در نزد عوام هم مخدوش است و آن ها نمی دانند رهبر ارکستر باید چیزهایی را بداند که بسیار بیش تر از دانش سرپرست ارکستر است. رهبری ارکستر یک علم است.
اگر خانمی نزد شما بیاید و بگوید علاقه دارد رهبر ارکستر شود، چقدر این کار را به او سفارش می کنید؟
وقتی کسی به من می گوید این کار را دوست دارد اول محکم دست او را می فشارم و می گویم امیدوارم آن قدر پیگیر باشی تا به هدفت برسی و به خاطر سختی های راه، این کار را کنار نگذاری.
اما در واقعیت من امیدی ندارم افرادی که جسارت و علم و پیگیری ندارند، در زمینه ی رهبری ارکستر به قله ی موفقیت برسند. مشکلات و استرس و فشارهایی هست که امکان دارد سد راه آن ها شود.
رهبری ارکستر امری بیرونی و کاملاً مدیریتی است. فردی که این کار را انجام می دهد هم باید دانش مدیریتی داشته باشد و هم تخصصی. کسی که الان رهبر ارکستر است حتما سازها را می شناسد، روی گوش، دست، حنجره و دانشش کار کرده و با موسیقی کشور و جهانش آشناست. از طرفی او باید تعهد داشته باشد و نسبت به امکانات موجود و تکنیک نوازنده ها شناخت داشته باشد.
شما در سال هایی که روی صحنه نمی رفتید، چگونه خودتان را برای رهبری ارکستر آماده نگه می داشتید؟
خوشبختانه اینترنت و انواع و اقسام رسانه ها امکان دسترسی به اجراهای خوب دنیا را به ما داده اند. تا قبل از آن، من با کاست موسیقی گوش می دادم و ارکستر رهبری می کردم یا کپی های بی کیفیتی از پارتیتورها را همراه کاست یا بدون آن نت خوانی می کردم و از این کار لذت می بردم. در ادامه با نوارهای وی اچ اس و سی دی کار خودم را پیش می بردم و اجراها را به دقت می دیدم و متوجه می شدم رهبر و ارکستر کجا با یکدیگر هماهنگ نیستند.
اینکه عدم هماهنگی را متوجه می شدم، از نظر خودم یک درجه کیفی بود و احساس می کردم بدون عینک، ظریف می بینم. نگاه انسان با تکرار و دانشش با پرسیدن و خواندن قوی می گردد.
از طرفی در تهران هم همیشه میهمان ارکستر سمفونیک بودم و سر تمرینشان حضور پیدا می کردم. وقتی مشکلات ارکستر را متوجه می شدم و برای آن چاره پیدا می کردم، احساس خوبی داشتم و فکر می کردم ذهنم همچنان در این زمینه توانمند است.
سال گذشته وقتی بعد از مدت ها دوری روی صحنه ی جشنواره ی فجر، ارکستری را رهبری کردید چه احساسی داشتید؟
من وقتی روی صحنه رهبری می کنم انگار در استراحت مطلق هستم، زیباترین لحظه ها برای من در این زمان است. خودم را به دست موسیقی می سپارم، گاهی چشمانم را می بندم و حس می کنم این همه زیبایی به من متعلق می باشد.
کسانی هم که با من کار کرده اند می گویند ما آن قدر در کار شما عشق می بینیم که قابل وصف نیست. از سویی رهبری ارکستر به فلسفه و منطقی قوی نیاز دارد و من تلاش می کنم با منطق و نظم جلو بروم.
اشاره کردید ارکستری را با حضور بانوان نوازنده تشکیل داده اید، از فعالیت های این ارکستر برایمان بگویید.
من ارکستر «سرزمین مادری» را در سال ۹۵ تشکیل دادم و اجرای کوچکی را همان سال روی صحنه بردم. من از سال ۸۴ تا ۹۵ اجرایی نداشتم و این پله پرشی شد که احساس کردم می توانم دوباره به صحنه برگردم.
چند ماه است این ارکستر را با نوازندگان بانو تمرین می دهم و آن را بسیار دوست دارم. قصد دارم پس از ماه های محرم و صفر این ارکستر را روی صحنه ببرم. امیدوار هستم بتوانیم برای عموم اجرا داشته باشیم.
شما تاکنون در خارج از کشور اجرایی را رهبری نکرده اید؟
اجرای حرفه ای نه. اما بعنوان مدرس کارهایی را روی صحنه بردم و اجراهای کودکان برگزار کردم.
تصمیمش را ندارید؟
دارم اما راهش را بلد نیستم. امیدوارم اسپانسرهایی که کارشان این است، در این زمینه به من کمک کنند.
به اجرای کودکان اشاره کردید، شما کتاب هایی را در زمینه متدهای آموزش موسیقی به کودکان نگارش کردید اما هیچگاه چاپ نشدند. سرنوشت آن ها به کجا رسید؟
من همچنان امیدوار و اندر خم همان کوچه هستم. شاید با دیدن کار حرفه ای من، این باور به وجود بیاید که من فردی علم گرا و منطقی هستم و به متد آموزشی فراگیر فکر کرده ام: از کودکی که در روستا زندگی می کند تا کودکان شهری و شرایط مختلف.
مجموعه کتاب های من آماده ی چاپ هستند. من نمی خواهم از خودم تعریف کنم، کار باید خودش را نشان بدهد.
با خانه ی موسیقی برای کمک به انتشار این کتاب ها صحبتی انجام ندادید؟
من مجدداً صحبتی نکرده ام. چونکه یک سال است درگیر ارکستر شده ام و این کار در محاق باقی مانده است.
من زمانی که نخستین سطور این کتاب ها را می نوشتم به متدی فکر کردم که مانند کتاب های درسی برای کودکان سرزمینم کاربرد داشته باشد و توسط ارگان های بزرگ چاپ شود که قیمت چاپ پایین بیاید و در همه کتابخانه ها، شاید حتی به شکل رایگان، در اختیار افراد قرار بگیرد. این از آرزوهای بزرگ من است.
البته من خوشبین هستم این اتفاق (چاپ کتاب ها) رخ دهد چونکه وقتی امری مانند حضور من بعنوان رهبر ارکستر روی صحنه محقق شد، باور دارم انتشار کتاب هایم هم انجام می گردد.
آرزویتان برای موسیقی ایران چیست؟
امیدوارم مردم ایران در شرایطی شاد و مرفه قرار بگیرند که ناراحتی و کمبودی نداشته باشند و من نگران نباشم که دستشان به جیبشان نمی رسد که به کنسرت بروند.
آرزو دارم راه باز شود و مردم بتوانند سازها را در تلویزیون که در مقابل موسیقی ملی ما بوده، ببینند.
امیدوارم شاهد بهروزی مردم میهنم باشم که آگاهانه بخواهند موسیقی خوب بشنوند و این موسیقی در دسترسشان باشد.
حرف آخر؟
امیدوارم کارشناسان و منتقدان هنری در اجرای من حضور پیدا کنند و کارم را بر مبنای شرایط و داشته هایم بررسی کنند و بگویند آیا در کارم موفق بوده ام یا نه؟
از این بررسی هیچ ابایی ندارم و بسیار نقدپذیرم و از این بابت خوشحالم؛ چون دوست دارم پیشرفت کنم.
گفت وگو: نسترن تابع جماعت ـ ایسنا