خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار-۱۳۵؛ تولد تدریجی شهرت با مرگ تدریجی یک رویا
به گزارش پیلانو، موسیقی تیتراژ سریال تلویزیونی مرگ تدریجی یک رویا یکی از آثار شاخص رضا یزدانی در سالهای نخستین فعالیتش در زمینه خوانندگی است که برای این هنرمند موقعیت های قابل توجهی را به ارمغان آورد.
دریافت 8 MB
خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می کند با انتخاب عناصر، فرم ها و چینش ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان مبحث قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می گیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف الزامی ایجاد می شود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور می کند.
آنچه بهانه ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره سازترین موسیقی های در ارتباط با برخی برنامه ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای خیلی از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع باردیگر به آنها برای ما در هر شرایطی می تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره بازی بعد از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در چارچوب یک خاطره بازی هفتگی در ایام جمعه هر هفته، روح و ذهن مان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال هایی که حال مان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به شکل هفتگی می توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آنرا دنبال کنید.
در صد و سی و پنجمین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی تیتراژ و متن یکی از سریال های مهم دهه هشتاد رسانه ملی به نام «مرگ تدریجی یک رویا» به خوانندگی رضا یزدانی رفتیم که در دوران خود تبدیل به یکی از پرحاشیه ترین مجموعه های تلویزیونی سیما هم شد. مسیری که در ادامه دیگر کارهای کارگردانش چه در حوزه سینما و چه در حوزه تلویزیون دربرگیرنده ملاحظاتی بود و در دوره تولید و پخش با انعکاس رسانه ای گوناگونی همراه و باعث شد تا نظرات مثبت و منفی زیادی هم در رابطه با این مجموعه تلویزیونی پیش روی مخاطبان قرار گیرد.
فضایی که متاسفانه در سالهای اخیر به سبب کاهش محسوس سریال های باکیفیت در رسانه ملی دیگر آن شور و هیجان رسانه ای دهه هشتاد و نود را ندارد. آن دوران به سبب حضور کارگردان های مجرب و البته انتخاب سوژه هایی که مطابق با نیازهای جامعه آن سال ها پیش روی مخاطبان قرار می گرفت فضایی را فراهم می ساخت که با وجود تمام معایب و نقصها اجتناب ناپذیری که در هرکدام از سریال ها وجود داشت، دربرگیرنده امتیازاتی بود که می توانست در خیلی از موارد خیابان های یک شهر را خلوت کند.
فرآیندی که برای رسیدن به آن طبیعتاً کارگردان و عوامل تولید می بایست دست به دست هم می دانند تا آغازگر مسیر جدیدی در سریال سازی تلویزیون باشند. شرایطی که کم و بیش محقق شد اما به سبب خیلی از عواملی که در این زمینه وجود داشت، نتوانست به شکل موثری در مدار جذب مخاطب حرکت نماید و ماجرا بگونه ای دیگر رقم خورد که برای کنکاش و واکاوی چنین فضایی به مباحث تخصصی و صدمه شناسانه دیگری روی آورد. شرایطی که با اینکه در سریال «مرگ تدریجی رویا» آن چنان که باید تجربه نشد، اما مشتمل بر عرضه تجربه ای متفاوت از یک سریال اجتماعی با رنگ و بوی سیاست بود که با وجود حساسیت های فراوانی که به ارمغان آورد، توانست بعنوان یکی از سریال های معروف سیما در رسانه ملی لقب بگیرد. طبیعتاً در همین چارچوب مخاطب شناسی، مولفه ای به نام «موسیقی» بدون شک می تواند نقش اساسی ایفا کند؛ موضوعی که در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» به واسطه حضور یک کارگردان معتبر، یک آهنگساز حرفه ای، یک ترانه سرای مولف و یک خواننده دارای سبک توانست موفق عمل کند و شرایطی را فراهم سازد که خواننده شاهد تولدی جدید در فصل تازه فعالیتهای خود برای رسیدن به شهرت بیشتر باشد.
سریال تلویزیونی «مرگ تدریجی یک رویا» عنوان اولین مجموعه فریدون جیرانی منتقد، کارگردان و مورخ مشهور سینمای ایران در حوزه تلویزیون بود که طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۶ تولید و در بهار سال ۱۳۸۷ از شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران به مخاطبان عرضه شد. مجموعه ای با عرضه یک درام عاشقانه اجتماعی که در درون خود به طرح بعضی از مسائل سیاسی جامعه ایران هم می پرداخت. فضایی که در بعضی اوقات گروه سازنده را هم با دردسرهایی مواجه ساخت اما در نهایت بعنوان یک سریال خاص با نگرشی متفاوت پیش روی مخاطبان قرار گرفت و شرایطی را فراهم نمود تا پای جیرانی فیلمساز به تلویزیون باز شود.
سریال «مرگ تدریجی یک رویا» به نویسندگی علیرضا محمودی داستان نویسنده ای جوان به نام «مارال عظیمی» را روایت می کند که با نوشتن یک رمان معروف می شود. معروفیتی که روی زندگی او تاثیرات فراوانی می گذارد. او با وسوسه های خواهرش و یک منتقد حوزه ادبیات از همسرش جدا می شود و به ترکیه می رود. در اینجاست که داستان با رویدادها و شخصیت های جدیدی همراه می شود اما در نهایت مارال عظیمی به ایران باز می گردد و مجدداً با حامد همسر سابقش ازدواج می کند.
دانیال حکیمی، سامیه لک، هوشنگ توکلی، ستاره اسکندری، ماهور حاجی، پولاد کیمیایی، آشا محرابی، فریدون محرابی، مهسا کرامتی، علی کاظمی، شهاب شهابی، پوراندخت مهیمن، هایده حائری، علی میلانی، مهسا حسینی، احمد ساعتچیان، فریده سپاه منصور، مائده طهماسبی، ناصر طهماسب، محمود بنفشه خواه، شیوا خنیاگر، مهناز انصاریان، نیلوفر محمودی هم بازیگران این سریال را تشکیل می دادند.
اما خارج از خصوصیت های قابل بحث محتوایی این سریال که اغلب منتقدان و کارشناسان روی آن اتفاق نظر داشتند، موسیقی تیتراژ مناسب و متوازن با جریان داستانی سریال به آهنگسازی کارن همایون فر، ترانه یغما گلرویی و خوانندگی رضا یزدانی بود که توانست تبدیل به یکی از برگ برنده های اولین سریال تلویزیونی فریدون جیرانی در مقام کارگردان شود و حتی آغازگر تجربه های مشترک دیگری هم باشد. مسیری که در آن سال ها به وفور در موسیقی تیتراژهای سریال های تلویزیونی دیده و شنیده می شد و جریانی را ایجاد کرده بود که خیلی از خوانندگان برای حضور در آن وارد رقابت های عجیب و غریبی باهم می شدند که می توانست تغییر دهنده مسیر حرفه ای آنها باشد. شرایطی که با خوش اقبالی و خلاقیت خواننده ای چون رضا یزدانی و همراهی یک آهنگساز درجه یک به نام کارن همایون فر موجبات ایجاد شرایط جدیدی برای خواننده نوظهور آن سالهای موسیقی شد و توانست وی را با طیف گسترده تری از مخاطبان رو به رو کند.
موسیقی تیتراژی که در کنار هجمه بعضاً سنگینی که برخی منتقدان روی محتوای نخستین سریال فریدون جیرانی داشتند، توانست توازن ایجاد نماید و باعث شود تا این اثر همچنان جزو برترین تک آهنگ ها در حوزه دانلود قرار گیرد و جلوه ای تحسین برانگیز از موسیقی این سریال را به مخاطبان عرضه نماید.
مسیری که به قول رضا یزدانی دروازه ورودی اش به سریال های تلویزیونی بود و توانست چارچوبی را برای این خواننده صاحب سبک فراهم سازد که بتواند در گستره وسیع تری به عرضه آن چه از موسیقی می خواهد، بپردازد. کما این که امروز او به واسطه همین ترانه ها و موسیقی ها تبدیل به خواننده ای شده که صدایش می تواند بعنوان یکی از برگ برنده های یک سریال تلویزیونی معرفی شود. مسیری که به شکلی تحقق یافت و الان یزدانی جزو رکورداران خواندن موسیقی تیتراژهای آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی است. البته شاید علی اوجی نقش موثری در معروفیت و محبوبیت او ایفا کرده اما طبیعتاً صدا و لحن متفاوتش سبب شده تا وی در کارنامه کاری اش همکاری با خیلی از هنرمندان تراز اول سینما، تلویزیون و موسیقی را تجربه کند.
یزدانی در یکی از گفت و گوهای رسانه ای خود بود که با بیان ویژه بودن حضورش در موسیقی تیتراژ سریال «مرگ تدریجی یک رویا» به ماجرای موسیقی تیتراژها اشاره نمود و توضیح داد: جنس صدایی که من دارم با شکل و شمایل موسیقی در کارم خیلی به کار یک اثر اجتماعی می خورد. برای همین است که کارگردانان مختلف در سینما یا حتی تلویزیون لطف دارند و مرا دعوت به همکاری می کنند. نتیجه خوبی هم تاکنون حاصل شده و من خودم نتیجه بدی از این همکاری ندیدم وهمگی راضی کننده بوده است؛ البته «نه» هم زیاد گفته ام. شاید بیشتر از اینکه خواندم تاکنون «نه» گفتم چونکه احساس می کردم از این همکاری امکان دارد اتفاق خوبی رخ ندهد و یا امکان دارد نشود آن چه توقع ۲ طرف است. گاهی خود کار خوب از آب در نیامده بود و من احساس کردم خواندن تیتراژ چنین سریالی اصولاً به درد من نمی خورد و سودی برای من ندارد. گاهی هم رفتم فیلم یا سریال را دیدم و حس کردم اصلاً این اثر نیازمند تیتراژ نیست، در واقع باید با موسیقی تنها به اتمام برسد و اینجا تیتراژ حتی به کار لطمه می زند.
این خواننده در پاسخ به پرسشی بر مبنای این که چه مولفه ای به او این احساس را می دهد که فلان سریال نیازمند موسیقی تیتراژ با صدای رضا یزدانی است، اظهار داشت: نمی شود در یک خط توضیح داد، چون این یک ماجرای کاملا حسی است. باید نشست اثر را دید و راجع به آن کار تصمیم گرفت. هر کار ماجرا و قصه و شرایط خاص خودش را دارد و نمی توان در واژه بیان کرد. گاهی اوقات من اصلاً سر صحنه و در لوکیشن ها هستم. فیلم نامه را کامل می خوانم، در جریان قصه قرار می گیرم و در کل حضور دارم. اساسا در این شرایط اتفاق بهتری رخ می دهد، چون می دانم مقرر است چه شود. اما یک زمان هم که مرا دعوت نمودند گفتم اجازه دهید من فیلم را ببینم، بعد از آن که فیلم را دیدم کار را خیلی دوست داشتم و همکاری بسیار خوبی داشتیم. فیلمهای زیادی را هم دیده ام و گفته ام من از پذیرش این کار معذورم. به صورت کلی من معتقدم، چه سریال و چه فیلم سینمایی را مخاطب یک مرتبه یا حداکثر دو تا سه بار می بیند، اما ترانه تیتراژ آنرا بارها و بارها در شرایط مختلف در داخل خودرو و خانه می شنود. اصلاً به نظر من یک تیتراژ خوب اثری است که وقتی شما آنرا در ۳ – ۴ دقیقه شنیدی بتوانی تمام صحنه های فیلم را با آن مرور کنی. در واقع ترانه باید بتواند در شما حس تصویرسازی ایجاد کند! اگر این اتفاق در تیتراژ رخ دهد آن تیتراژ، تیتراژ موفقی است. ولی اگر غیر از این باشد به نظرم تیتراژ موفقی از آب در نیامده است.
یزدانی در جواب سوال دیگری بر مبنای این که از محتوای یک سریال تلویزیونی که برایش تیتراژ می خواند چه تاثیری می گیرد، خاطرنشان کرد: من خیلی ترانه برای تیتراژ سریال نخوانده ام. البته که واقعاٌ «مرگ تدریجی یک رویا» هم برای من، هم برای تلویزیون و هم برای فریدون جیرانی یک اتفاق ویژه بود. به عقیده من تیتراژ «مرگ تدریجی یک رویا» یک موج داشت و باعث شد من با کارن همایون فر همکاری بسیار خوبی داشته باشم.
به هر ترتیب موسیقی تیتراژ سریال تلویزیونی «مرگ تدریجی یک رویا» می تواند بعنوان یکی از خاطره ساز ترین و باکیفیت ترین موسیقی هایی معرفی شود که در اواخر دهه هشتاد به همراه تعدادی دیگر از محصولات مشابه باعث ایجاد جریانی تازه در راه موسیقی تیتراژهایی شدند که در آن روزگار نیازمند تحول بود. تحولی که می توانست تا به امروز هم به روند خوب خود ادامه دهد اما متاسفانه بعضی از اتفاقات و جریانات غلطی که کلید واژه ای به نام «مافیا» در آن نقش ایفا می کند، باعث شد این روند کاهش پیدا کرده و ماجرای تیتراژها به سمت و سوی دیگری مورد هدایت قرار گیرند.