گفت وگوی تفصیلی پیلانو باآهنگساز و نوازنده تار؛ بخش اول ۱۱۰ سفر تار به تاریخ

گفت وگوی تفصیلی پیلانو باآهنگساز و نوازنده تار؛ بخش اول ۱۱۰ سفر تار به تاریخ

به گزارش پیلانو، طراح و آهنگساز پروژه موسیقایی «تار و تاریخ» با اشاره به این که نیازمند موسیقی مقامی هستیم، اظهار داشت: موسیقی دستگاهی برمبنای موسیقی مقامی شکل گرفته است و در 110سفر «تار و تاریخ» به شهرهای کشور کوشیدیم با زبان ها و گویش های مختلف آثاری را خلق نماییم.
به گزارش خبرنگار موسیقی، میدیا فرج نژاد نوازنده تار، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی متولد ۱۳۶۲ است، وی در سنین نوجوانی نوازندگی تار را شروع کرد و از سال ۱۳۷۹ وارد دانشگاه سوره شد، از آموزش های کیوان یحیی زاده بهره برد و بعد از آن تحصیلات را در رشته موسیقی به پایان برد.
فرج نژاد از محضر اساتیدی همچون عطا الله جنگوک، حمید سکوتی و افشارنیا بهره برده است. وی برای تکمیل دانش و فنون نوازندگی، ردیف موسیقی ایرانی، گروه نوازی و تلفیق شعر و موسیقی از محضر استاد محسن نفر بهره برد و از سال ۱۳۸۶، شروع به ساخت و تولید مجموعه موسیقایی خود کرد که «شرح پریشانی» به خوانندگی حجت اشرف زاده، «راه بی نهایت» با صدای حسام الدین سراج، «طغیان» با صدای حسین علیشاپور، «خواب خورشید» به خوانندگی علی بختیار و «نام من عشق است» با صدای محمد معتمدی و همکاری بهزاد عبدی، کوارتت زهی کلگیوم و رهبری ارکستر ولادیمیر سیرنکو (رهبر ارکستر سمفونیک اوکراین) از آثار این آهنگساز است.
برگزاری و تولید پروژه استعدادیابی «آواز معاصر» با هدف تولید آثار برای استعدادهای آواز ایرانی از پروژه های اثرگذار فرج نژاد است که در این فراخوان بیشتر از ۷۵۰ آوازخوان از نقاط مختلف ایران و جهان شرکت نمودند.
۲ آلبوم رسمی از پروژه «تار و تاریخ» به صورت جهانی انتشار یافته و آلبوم جدیدی از این پروژه در آینده ای نزدیک منتشر خواهد شداین آهنگساز سال ۱۴۰۰ پروژه موسیقایی «تار و تاریخ» را با تمرکز بر ساخت، ضبط و اجرای قطعاتی در جوار اماکن تاریخی ایران زمین شروع کرد که در این پروژه تصانیف و قطعات بر مبنای معماری بناها و تاریخ و زبان مناطق و شهر های مختلف به صورت تابلوموزیکال های منحصر به فرد ساخته، اجرا و به شکل تصویری منتشر می شوند.
تاکنون بیشتر از ۳۰۰ هنرمند از سراسر کشور با این پروژه همکاری داشته اند. پروژه موسیقایی «تار و تاریخ» در فستیوال بزرگ و معتبر جهانی Global Music Awards دو مدال طلای بهترین نوازنده و بهترین آلبوم موسیقی مقامی را کسب کرده است.
همچنین ۲ آلبوم رسمی از پروژه «تار و تاریخ» به صورت جهانی انتشار یافته و آلبوم جدیدی از این پروژه در آینده ای نزدیک منتشر خواهد شد. بی گمان تلفیق نوا و نما در بستر موسیقی ایرانی پای دیوارهای کهن این سرزمین، تداعی گر قدمت دیرینه این دو از جنبه زیبایی شناسی و با نگاهی بر ادبیات کهن بوده است.
«تار و تاریخ» همینطور در تار و پود خود رگه ها و ریشه هایی از موسیقی اقوام و دگردیسی آن با موسیقی ایرانی را به نمایش می گذارد. در اینباره با فرج نژاد طراح و آهنگساز پروژه «تار و تاریخ» به گفت و گو نشستیم که در ادامه پیش روی شما قرار می گیرد:
«تار و تاریخ» اهتمام کرد فضای برابری را در اختیار جوان ها قرار بدهد
به نظرم حدود سه سال است که در چارچوب پروژه «تار و تاریخ» فعالیت می کنید که پروژه تأثیرگذاری بوده است. رهاورد سفرهای «تار و تاریخ» چیست؟
سه سال پیش درگیر کرونا بودیم و جامعه موسیقی، به علت این که فضای فعالیت وجود نداشت، بشدت گرفتار افول شده بود. عملا هر سه سال یک نسل به حساب می آید و اگر سه سال فضای موسیقی را خاموش نگه دارید، انگار که یک نسل را حذف کرده اید. پس من تصمیم گرفتم با رعایت یک سری از پروتکل ها برای معرفی بناهای تاریخی کشور، آثاری را در آنها ثبت و ضبط کنم.
حدود یک یا یک سال و نیم پیش از من سیف الله شکری با حمایت میراث فرهنگی، یونسکو، ایکوم و سازمان های مربوطه پروژه ای را به نام «صدای تاریخ» شروع کرده بود و آثاری را در زیگورات چغازنبیل، پاسارگاد و بناهای دیگر تاریخی ثبت و ضبط کرده بود اما آن پروژه به تدریج بیشتر از یک پروژه تألیف محور، به یک پروژه تحقیقاتی یعنی بررسی تاریخی موسیقی مناطق تبدیل شد. چندین هنرمند این ایده را بعد از ایشان گسترش دادند که هر کدام یک سری نقاط قوت و یک سری نقاط ضعف داشتند. من اهتمام کردم روایت خودم را از این ایده ارائه کنم البته قبلاً در سطح جهانی دیده ایم که هنرمندانی این کار را کرده اند. افرادی مثل یانی که در این عرصه بسیار شناخته شده است.
تلاش کردیم که به زعم خودمان روایت درستی را از این ماجرا ارائه بدهیم و برای هر اثر تاریخی و هر بخش از میراث ملموس مان از میراث ناملموس مان که موسیقی باشد، کمک بگیریم و اثری را بر اساس آن بنای تاریخی تألیف و به صورت استودیویی ضبط نماییم و بعد هم ویدئو بگیریم. برای هر کدام از اینها هم به لحاظ فنی دلایلی وجود داشت که چرا دغدغه میراث تاریخی و چرا ضبط استودیویی و غیره. ۱۷۰، ۱۸۰ قطعه تابحال ضبط و چیزی حدود ۷۰، ۸۰ قطعه انتشار یافته اند.
حدود ۲۵۰ هنرمند به صورت غیرمستقیم و حدود ۴۰۰ نفر به صورت مستقیم و پیوسته با این پروژه کار کرده اند. از ۲۵۰ هنرمند، تعداد بسیار زیادی هنرمندان جوان و کم سن و سال این کشور بودند، فارغ از جنسیت و فارغ از این که در کجای این کشور زندگی می کنند و اهل کدام بخش از این کشور وسیع هستند و یا زبانشان چیست. پروژه «تار و تاریخ» اهتمام کرد فضای برابری را در اختیار این جوان ها قرار بدهد تا بتوانند با موزیسین های حرفه ای، آثاری را در بهترین استودیوها ثبت و ضبط کنند و در آن فضای بسته کرونا که سخت تر از سایر مواقع هم بود، به آنها فرصت ارائه کار داده شود. بعد که فضا باز شد، به قدری افراد مشتاق در شهر های مختلف برای حضور در این پروژه زیاد بودند که خود انگیزه من شد، هنرمندان زیادی شامل افراد پیشکسوت در موسیقی مقامی و چه افراد جوانی که می خواستند این پروژه به شهرهایشان برود و برایشان فرصت ایجاد نماید که ما آنرا ادامه دادیم و کماکان به چیزی که از ابتدا بوجود آورده بودیم، مؤمن بودیم و البته مقرر است از پایان سال جاری، مسیر کمی متفاوت تر هم بشود.
موسیقی مقامی به ما احتیاج ندارد
به فراخور هر منطقه و سایت تاریخی که می روید، آیا برای اجرای اثر از موسیقی بومی آن منطقه بهره می گیرید یا لزوماً این گونه نیست؟
من هر دو بخش را در نظر گرفته ام. آثار پروژه بیّن هستند. اگر ۹۰ اثر را بررسی کنید، آثاری داریم که برگرفته از موسیقی بوشهر، کردستان، کرمانشاه و بختیاری و… است. برخی از آثار اساساً به زبان های دیگر آهنگسازی شده اند، مثل اثری با زبان لُری که وحید موسوی خواند. یا کُردی که علی کمالی و کارزان قاسمی و… خواندند. آثاری به زبان های گیلکی، ترکی و بلوچی هم خوانده شده اند. برای هر کدام از این تصانیف، روی شعری از اشعار شعرای آن دیار و بر مبنای موسیقی شان آهنگسازی کردم و این یعنی تألیف صورت گرفت. اگر من به لرستان بیایم و دایه دایه بزنم، به تنهایی برای من حائز اهمیت نیست، چون خودشان آنرا بهتر از من می نوازند. یا بطورمثال اگر بروم چَمَری بزنم، چه کار مهمی کرده ام؟ آنها بهتر از من بلدند و می زنند. یعنی دلیلش چه خواهد بود و یا چه خدمتی به موسیقی کرده ام؟
موسیقی مقامی که به ما احتیاج ندارد. نه به من و نه به بزرگتر از من. این ما هستیم که به موسیقی مقامی نیاز داریم، چون خیلی ریشه دارتر از موسیقی دستگاهی است و موسیقی دستگاهی اساساً بر مبنای موسیقی مقامی شکل گرفته است. پس ما این کار را کردیم و تلاش کردیم با زبان ها و گویش های مختلف آثاری را خلق نماییم.
در بخش دیگر پروژه «تار و تاریخ» از موسیقی دستگاهی استفاده کردم. ما تابحال به ۱۱۰ شهر سفر کرده ایم و در تمامی این مدت تلاش کردم که در کنار هر اثری که برگرفته از موسیقی مقامی آن منطقه است حتما یک موسیقی دستگاهی هم وجود داشته باشد که این فرصت به استعدادهایی که در جای جای ایران، در زمینه موسیقی سنتی فعالیت می نمایند هم داده شود و از این فرصت بهره مند باشند.
یعنی در کنار اشعار شعرای کلاسیک ایرانی، از اشعار بومی محلی هم بهره برده اید؟
فکر می کنم تابحال ۴۰ اثر به این شکل ساخته شده اند.
با توجه به این که موسیقی شما فاخر است و عوام پسند نیست، برای جذب حداکثری مخاطبان و درک زیبایی های این موسیقی چه تمهیداتی اندیشیده اید؟
من چندان به این شکل از دسته بندی و مقایسه معتقد نیستم. یک مرتبه خبرنگاری از استاد محمدرضا شجریان سئوالی پرسید و ایشان جواب خوبی داد. خبرنگار پرسید: چرا موسیقی ایرانی به اندازه موسیقی پاپ شنیده نمی شود؟ ایشان اظهار داشت: کسی که می خواهد به موسیقی ایرانی گوش بدهد، باید شعر فخیم فارسی را بفهمد و بداند و کسی که شعر ایرانی را می داند، ادبیات برایش مهم می باشد. کسی که ادبیات برایش مهم می باشد، تمایل دارد تاریخ بخواند و سواد تاریخی داشته باشد. کسی که سواد تاریخی دارد، به هویتش علاقه مند است. کسی که به هویتش علاقه مند است از خانواده ای بیرون می آید که از کودکی تربیت خاصی داشته و پس تعداد این افراد کم است و این خاصیت برای موسیقی دستگاهی ما حسن به حساب می آید، چون موسیقی خاصی است. مثل تفاوت غذای فست فود است با غذای منحصربه فردی که در یک هتل پنج ستاره می خورید. طبیعتاً تفاوت می کند.
به هر شکلی که به این مقایسه نگاه کنید غلط است. اگر فراوانی برایمان مهم باشد، باید بگوییم این درست است که همه به موسیقی دستگاهی ایرانی گوش بدهند؟ این طور نیست. مگر همه به موسیقی پاپ گوش می دهند یا لزوماً آنرا دوست دارند؟ هر کسی به فراخور سلیقه اش به شکلی از موسیقی علاقه دارد. همه اینها لازم هستند و هیچ کدام نفی کننده دیگری نیستند و هر کدام فضای خودشان را دارند.
هدف ما اینست که کارمان را درست انجام بدهیم. مخاطب، خودش ما را پیدا می کند. نیازی نیست که حتما در فضای مجازی شوی ویژه ای را اجرا نماییم که مخاطب پیگیر کارمان بشود. وقتی در تولید اثر درخور و باکیفیت استمرار داشته باشیم مخاطب بعد از مدتی متوجه ما می شود و می آید. در همین پروژه قطعاتی را داریم که ۵۰۰، ۷۰۰ هزار یا یک میلیون بار دیده شده اند. برای من کفایت می کند و بیشتر از این انتظاری ندارم و هر چه بیشتر از این اتفاق بیفتد، به بازار جهانی آن مربوط می شود که ما امسال آغاز کرده ایم و انتشار جهانی آنرا هم انجام می دهیم که بازتاب دور از انتظاری هم داشته است.
جایی از تکثر استفاده می کنم که در موسیقی مفهوم داشته باشد
چرا «تار و تاریخ»؟ چرا در بیشتر آثارتان، تک نوازی تار هست و بیشتر از دو سه نوازنده استفاده می کنید؟
من روز اولی که پروژه «تار و تاریخ» را شروع کردم، در همان قطعه و قدم اول، این دلیل را گفتم و آن هم این که من سازم را برای مبارزه با این رخوتی که فضای موسیقی را در دوره کرونا فرا گرفته بود، سلاح خودم می دانم. هشتک «ساز من سلاح من است» که بعداً خیلی هم از آن استفاده شد، از آنجا آغاز شد. ساز من سلاح من است و در جایی که احساس کنم می توانم حرفی را بزنم، امکان دارد نتوانم مثل یک مجری تلویزیون، سخنور خوبی باشم اما نوازنده خوبی هستم و ترجیح می دهم برای بیان حرفم از سازم استفاده کنم.
تار بعنوان مؤلف پروژه بخش مهمی از زندگی من بوده و هدفم این بود که پیوندی میان موسیقی دستگاهی و نواحی اتفاق بیفتد که مبنای تحقیقی داشته باشد. بنابراین ساز تار را بعنوان ساز اصلی پروژه انتخاب کردم که طبیعتاً ساز اول خود من هم بود.
در پاسخ به پرسش دوم شما باید بگویم، قطعاتی هم داشته ایم که تعداد نوازندگان زیاد و هفت، هشت و ۱۰ نفر بوده اند اما عموماً سه، چهار نفر هستند. آلبوم «بی تو به سر نمی شود»، «زمستان» و… فکر می کنم پنج یا ۶ آلبوم استاد شجریان با کیهان کلهر، حسین علیزاده و همایون شجریان با همدیگر منتشر نمودند که تعدادشان همین چهار نفر است. پنج آلبوم عدد کوچکی نیست. اینها را بگذارید کنار «سفر به دیگر سو» و (یاد ایام) و… موسیقی ایرانی هیچگاه موسیقی شلوغی نبوده است و سازبندی ها چندان وسیع و گسترده نبوده اند.
من می توانم ساعت ها بنشینم و به بداهه نوازی سی تار هندی و کمانچه ایرانی گوش بدهم و لذت ببرم، بدون این که نیازی به چیز دیگری داشته باشم. کاری که شجاعت حسین خان، کیهان کلهر و سواپان چادهوری بعنوان نوازنده طبلا کردند، چقدر جذاب بود. پس لزوماً سازبندی نیست که ارزش یک اثر را مشخص می کند و این که پیشتر گفتم من فضایی که به سمت نمایش و شو برود و موسیقی در آن تضعیف شود، دوست ندارم. خیلی کار ساده ای است که شما فراخوان بدهید و ۳۰، ۴۰، ۵۰ نفر را در یک قاب تصویر بگنجانید تا تصویر جذاب تری ارائه نمایید و بگویید یک گروه ۵۰ نفری نشسته اند و ساز می زنند اما حقیقت اینست که اگر از آن ۵۰ نفر، ۴۵ نفرشان را حذف کنید، به لحاظ موسیقایی هیچ اتفاقی بدی نمی افتد و این همان جایی است که برای من پرسش پیش می آید که شأن نزول این تعداد نوازنده چیست؟ جایی از تکثر استفاده می کنم که در موسیقی مفهوم داشته باشد. یعنی اگر کثرت نوازنده یا ساز در موسیقی مفهوم نداشته باشد، می شود show و من Influencer نیستم. من موزیسین هستم.

وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در «تار و تاریخ» چه سهمی داشته است؟
سئوال جذابی است! اگر منظورتان در روند پروژه، شروع، ایده، تولید محتوا، هزینه ها، ایجاد و در اختیار گذاشتن امکانات و تسهیلات… است؛ هیچ! یعنی وزارت میراث فرهنگی در پروژه «تار و تاریخ» هیچ سهمی در اینها نداشته است اما این وزارت خانه دارای کارمندها و گاهی مدیرانی است که در بخش های مختلف و استان ها فعالیت می نمایند و عمیقا دلسوز هستند.
باور بفرمایید صورت گرفت که من میهمان مدیر یکی از سایت های میراث فرهنگی که اتفاقاً ثبت جهانی هم شده است، بودم و پس از ظهر همان روز قرار بود عزت الله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از آن منطقه بازدید کند. شاید آن مدیر دوست نداشته باشد نامش را بگویم، در نتیجه نامی از او نمی آورم. به یاد دارم که وقتی در مورد کمبود امکانات برای حفظ آن سایت صحبت می کرد، به صورت جدی گریه می کرد و از من خواهش می کرد که بمانم و بعنوان یک هنرمند با آقای ضرغامی سخن بگویم، شاید به سخن من توجه گردد. وقتی شما چنین چیزی را می بینید شوکه می شوید.
پروژه «تار و تاریخ» پارسال دو مدال طلای Global Music Award را گرفته است. امسال نامزد دو جایزه بین المللی بزرگ است که بزودی اعلام خواهد شدبه عنوان انسانی که هیچ وابستگی به هیچ دولتی نداشته ام، هنرمند مستقلی بوده و فعالیتم را همیشه بر اساس علایقم انجام داده ام، بسیار برایم قابل احترام است که مدیری در حوزه میراث فرهنگی این قدر عاشقانه و دلسوزانه نسبت به مدیریت پایگاه تاریخی که برعهده دارد از خودش علاقه نشان داده است. عده ای هم در خود وزارت خانه بودند که بسیار زحمت کشیده و کمک کرده اند که اگر پروژه در جایی به مشکل برمی خورد، امور را تسهیل می کردند که ما بتوانیم کار را راحتتر انجام بدهیم و برادرانه و خواهرانه برای انجام امور کوشیده اند.
عزیزانی را می شناسم که شاید مرا فقط یک مرتبه دیده اند اما به اندازه یک مدیر اجرایی برای این پروژه کوشیده اند. چون با من سخن گفتند، مرا شناخته و متوجه شده اند که در این پروژه به دنبال هدف شخصی نیستم. البته این را هم بگویم که در ۶ ماه گذشته روند همین کمک های اندک هم قطع شده است و نمی دانم چرا همان همکاری نسبی سابق هم وجود ندارد! این یک پروژه ملی است و اگر دستاوردی هم داشته، متعلق به کل کشور است. پروژه «تار و تاریخ» پارسال دو مدال طلای Global Music Award را گرفته است. امسال نامزد دو جایزه بین المللی بزرگ است که بزودی اعلام خواهد شد.
«تار و تاریخ» نامزد کدام رویداد است؟
اجازه بدهید به وقتش اعلام کنم. چنین پروژه ای با این همه زحمتی که برایش کشیده شده، فقط متعلق به من نیست که برایش دردسر ایجاد کنند، متعلق به تک تک عزیزانی است که در آن زحمت کشیده اند برای صدها هنرمند جوان ایجاد انگیزه و فضای ارائه کرده است.آن هم بدون هیچ چشم داشتی! دلیل برخی سنگ اندازی ها را متوجه نمی شوم! این دشواری ها اساسا در ارتباط با همه بدنه سازمان میراث نمی گردد. گاهی دیده ام که یک نگهبان نسبت به چیزی که قرار بوده از آن نگهداری و پاسداری کند، دلسوزتر از یک وزیر بوده است. خیلی پرارزش است. در نتیجه من احترام خیلی خاصی برای کارمندان میراث فرهنگی قائل هستم. فرد فردشان بسیار کمک کرده اند تا این پروژه اتفاق بیفتد.
در خیلی از مکان هایی که حتی کسی نام آنها را هم نشنیده بود و اصلاً کسی نمی رفت به آنها سر بزند، «تار و تاریخ» ایجاد محتوا کرده است و کمتر به سراغ مکان هایی می رفتم که شناخته شده بودند و اتفاقاً جذابیت برایمان مکان هایی بود که ناشناخته باقی مانده و در آستانه تخریب بودند. می رفتم و از آن محل ها ویدئو تهیه می کردم، گزارشاتی می دادم و شناسنامه تصویری برایشان ایجاد می کردم که قبل از آن وجود نداشت. دوستان می دیدند و حمایت می کردند که اتفاق بیفتد و حتما بشود. خیلی مکان ها، ممانعت های زیادی صورت گرفته و الان هم تحت فشار هستیم که اتفاق نیفتد. اگر این مقاومت ها شکسته شود، فقط به علت همکاری عاشقان میراث فرهنگی است.
با توجه به آن چه که دریافت کردم، به واسطه هنر شما بسیاری از سایت های تاریخی ایرانی که ذیل مجموعه میراث فرهنگی محسوب می شوند، چه در داخل و چه در خارج از کشور بهتر دیده شده اند. یعنی شما به صورت خودجوش به میراث فرهنگی هم کمک می کنید. آیا میراث فرهنگی هیچ نوع حمایت مالی از شما نکرده است؟
قطعا خیر. من هم تابحال از آنها حمایت مالی نخواستم.
یعنی کمک های وزارت میراث فرهنگی به پروژه «تار و تاریخ» به علائق و کمک های کارمندان محلی در رتق و فتق امور محدود شده است؟
من دست تک تک آنها را می فشارم که این قدر انسان های شریفی هستند و این قدر دغدغه مند به این مورد نگاه می کنند. پیش تر گفتم در خود وزارت خانه هم عده ای واقعا دلسوز هستند اما محدودیت های زیادی دارند.
تاکنون شهری بوده که بروید و به مشکل بر بخورید و بگویند در اینجا حق ندارید تصویربرداری یا فعالیت کنید؟
بله، اتفاق افتاده. در شهر اصفهان که البته من از همه جا تصویر برداشتم. میراث فرهنگی آنجا تمام تلاشش را کرد که ما را به تهران حواله بدهد. می دانستم مشکل از کجاست اما کار خودم را کردم. غیر از چهل ستون اصفهان که موفق نشدم اثری را در آن منطقه اجرا کنم.
نگذاشتند؟
بله، نگذاشتند. الباقی ماجرا را با کمک مدیران خود آن بناها.
کدام بناها؟
مثلاً میدان نقش جهان، جایی که زیر نظر شهرداری بود. خیلی جاها اصلاً نگهبان نداشت و بدون این که لزوماً از جایی مجوز بگیرم، رفتم و تصویربرداری کردم. خیلی جاها نگهبان داشته و از او خواسته ام در را باز کند و برایش توضیح داده ام و بدون این که نیازی به مدیری باشد، در را باز کرده است. گاهی یک نگهبان خیلی باهوش تر از یک مدیر بوده است.

دلی کار کرده؟
بله. خیلی جاها اتفاق افتاده. یک سال و نیم پیش بود که تصمیم گرفتم به خراسان بروم و اثری را در توس و مکانهای دیگر را ضبط کنم. متأسفانه مدیر روابط عمومی و مسؤلان آن مکان برخورد بسیار بدی با من کردند. بعداً از راه رسانه ها پیگیر شدیم و به آنها فشار آوردیم، وزارت میراث فرهنگی ورود کرد و مسؤلان این نهاد با من صحبت کردند و مستقیماً مجوز را صادر کردند که دیگر در مشهد حرف و حدیثی باقی نماند و ما بتوانیم این پروژه اجرا و ضبط نماییم.
چندی پیش من و حمیدرضا ترکاشوند یک قطعه را که در هارونیه، مزار استاد شجریان و مکانهای دیگر ضبط کرده بودیم، منتشر کردیم و در مورد توس هم یک قطعه منتشر گردید. همینطور طابران. خلاصه مکان هایی را که خیلی اهتمام کرده بودند ممانعت به عمل بیاورند، رفتیم و اثر را اجرا و ضبط کردیم یا برای ضبط آثار در استان قزوین و یکی دو استان دیگر از سال قبل درخواست داده ام. باور کنید تابحال مجوزهایش صادر نشده و پیگیری هایم بی نتیجه مانده!
در بسیاری از شهرهایی که درباره ی شان بد شنیده بودم و خیلی نگران بودم، به قدری راحت با ما کنار آمدند که باورنکردنی بود. حالا شاید هم خدا این پروژه را دوست دارد. کوشیده ام که از حواشی به دور باشم و فقط کارم را انجام بدهم.
در شیراز ما تقریبا از همه جا تصویربرداری کردیم، در حالیکه شیراز خیلی دشوار است. البته با تدبیرهایی، هم بخشی به این برمی گردد که این بزرگواران در حوزه صدور مجوز چندان آگاه نیستند. بخشی هم به ما هنرمندها برمی گردد. خیلی از ما چندان آگاه نیستیم که باید از کدام مسیر برویم که به نتیجه برسیم. خدا را شکر، من هم مشاوران خوبی دارم، هم شاید رشته تحصیلیم که مدیریت است، کمکم کرده تا بتوانم کار را پیش ببرم. به قول یکی از دوستان، شما اصول و فنون مذاکره را بلدی و ما بلد نیستیم.