گزارش رونمایی از یک هنر خیابانی نترسید! این درخت افتادنی نیست
پیلانو: جمشید مرادیان یکی از مجسمه سازانی است که با چوب درختان خشکیده و کهنسال اثر هنری خلق می کند. او تاکنون پروژه های شهری مختلفی را با کار روی چوب درختان فرسوده خلق کرده و آنها را در معرض دید عموم قرار داده است. این مجسمه ساز این دفعه چوب یکی از درختان نارون خشکیده خیابان دزاشیب را با ارتفاع شش متر به یک اثر هنری تبدیل نموده است.
مرادیان در مصاحبه ای که قبل از این درباره ساخت این اثر با ایسنا داشت، بیان کرده بود که این درخت را به سبب موقعیت مکانی اش، انتخاب نموده است؛ چونکه روزانه افراد زیادی از کنار آن عبور می کنند.
ساخت این اثر روز گذشته به انتها رسید و در همان روز رونمایی گردید و نکته جالب همانطور که مرادیان خواسته بود، در زمانی که مراحل نهایی ساخت مجسمه در حال انجام بود، مردم عادی حین عبور، لحظاتی را توقف کرده و کار را نگاه می کردند.
هنرمند مجسمه را به شکلی ساخته که گویا هر قسمت از درخت برش داده شده و نامنظم روی هم قرار گرفته است؛ درواقع اثر نوعی حس تعلیق و دلهره را به فرد مقابل منتقل می کند. از طرفی راننده هایی که با عبور از خیابان مجاور به یک باره با مجسمه مواجه می شدند، برای لحظاتی جا می خوردند؛ چونکه گویی هر لحظه وزش بادی ملایم کافی است تا قسمت بالایی درخت را جدا کند و به روی عابرها و ماشین های در حال رفت و آمد بیندازد.
در حقیقت هنرمند هم همین قصد را داشته تا با ایجاد خاصیت تعلیق در اثر خود، حس دلهره را به مخاطب منتقل کند.
از جمشید مرادیان درباره اینکه چرا اثرش را اینگونه ساخته است؟ سوال کردیم که پاسخ می دهد: این اثر یک کار یک تکه است؛ درواقع کل این اثر پیکرتراشی بود. هنر من مخاطب محور است و به دنبال داستان خاصی با ساخت اثرم نیستم. آثار هنری که پیچیده هستند و در آنها معما نهفته است، مخاطب محور نیستند. یکی از شاگردان هایدگر (از معروف ترین فیلسوفان قرن ۲۰) می گوید که معنا در مقابل مخاطب قرار دارد و در پس متن نیست؛ به عبارتی دیگر همان چیزی است که من ساخته ام و مخاطب می بیند.
چیزی به شهر اضافه نمی کنم
در فضای کنونی تهران که انواع آلودگی ها همچون آلودگی بصری شهری بیداد می کند، شاید بتوان با کاهش برخی موارد اضافه در شهر و جایگزین کردن آنها با آثار هنری مقداری از این مشکل را حل کرد. این امر را با مرادیان در بین گذاشتیم، او بیان کرد که «مجسمه هایی که می سازم چیزی به شهر اضافه نمی نماید. درواقع در جایی درختی قرار دارد و اگر بشود، آن درخت را از شکل طبیعی اش خارج و به یک شکل هنری تبدیل می کنم. هنری مور (تندیسگر انگلیسی) می گوید که هنرمند باید بتواند خشونت را از طبیعت بگیرد. من نیز دوست دارم خشونت را از طبیعت بگیرم و به شهر لطافت اضافه کنم.
این هنرمند با اشاره به اینکه برای زیبا کردن شهر لازم نیست چیزی به آن اضافه نماییم، اظهار داشت: گاهی اوقات کاستن، فضای شهری را آرام می کند. معتقدم که هم جواری با هنر برای مردم شهر، خشونت رفتاری را کم می کند. رفتار مردم ما خشن است. ما برای بستن در یک خودرو به اندازه کشیدن یک کامیون نیرو صرف می نماییم. باید یاد بگیریم در مصرف نیرو صرفه جویی نماییم و آنرا در راه مثبتش به کار ببریم. اگر بتوانیم با کمک هنر شهر را آرام نماییم، شاید در نتیجه همه ما بتوانیم خوشبخت تر زندگی نماییم. چونکه تنهایی نمی توان خوشبختی را تجربه نمود. باید به این باور برسیم که سعادت هر کدام از ما به دیگری وابسته است. اگر شما انسان سعادتمندی نباشید، حتما من از آن آزار خواهم دید.
وی در ادامه به مواردی از آلودگی بصری شهری اشاره و اظهار نمود: در تهران بُتن خاکستری رنگ زیبای بزرگراه ها را برداشته ایم و روی آن صفحات کریه فایبرگلاس نصب کرده ایم. بتن خاکستری رنگ آرام زیر پل ها را برداشته ایم و یک مشت کاشی روی آنها نصب کرده ایم. این کاشی ها در شب با انعکاس نور چراغ ها عصبیت ایجاد می کنند، برخلاف اینکه بتن خاکستری خاموش آرامش ایجاد می کند، ولی ما عمدا می گردیم و راهی برای نابودی آرامش پیدا می نماییم. باید با نظر کارشناسانه جلوی این آلودگی ها گرفته شود.
از مرادیان سوال کردیم که علت عمده آلودگی موجود در تهران چیست؟ پاسخ داد: در تمام جهان قضیه مهاجرت از روستا به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به کلان شهرها وجود داشته است. ولی متأسفانه در جهان سوم این امر به بدترین شکل ممکن اتفاق افتاده است؛ چونکه امکانات زندگی مدرن تنها در دو سه شهر بزرگ انباشته شده اند و کسانی که دور از این مراکز زندگی می کنند باید با یک محرومیت همیشگی سر کنند. بنا بر این از شهر خود به تهران مهاجرت می کنند. گرچه که تهران برای این حجم از جمعیت امکانات کافی ندارد. اگر گرفتار حوادث بزرگ شهری شویم خواهیم دید که هیچ زیرساختی برای اداره شهری به این بزرگی تدارک ندیده ایم.
او درباره چاره شلوغی و ازدحام جمعیت تهران اظهار داشت: حل مشکلات کنونی تهران یک برنامه ریزی بلندمدت و یک طرح جامع می خواهد. با تقسیم امکانات شهری در مناطق مختلف کشور، می توانیم مهاجرت را متوقف نماییم. مهاجرانی که به تهران می آیند با وجود شلوغی، آلودگی هوا، صوتی و… به سبب جاذبه هایی که در این شهر بزرگ وجود دارد، پایبند تهران می شوند و در آن می مانند. اگر مردم در شهرستان ها بدانند که در شهر خود می توانند برای درمان بیماری فرزندشان به پزشک های قابل و بیمارستان های سطح بالا بازگشت کنند، سینما، کلاس های آموزشی خوب و امکانات دیگر را دارند، دیگر محل تولد خودرا ترک نخواهند کرد که به تهران بیایند و گرفتار هزار مشکل شوند.
ساخت اثر هنری در خیابان می تواند حرکتی جهانی باشد
او درباره گسترش ساخت مجسمه های شهری با درختان خشکیده در دنیا به ایسنا توضیح داد: چند سال پیش در کیش به مدت ۱۵ دقیقه روی استیج برای ۷۰۰ نفر درباره هدف از ساخت اثر هنری در کنار خیابان صحبت کردم و اعلام کردم که می توانیم این حرکت را به یک کار جهانی توسط مجسمه سازان تبدیل نماییم. به مجسمه تبدیل کردن درختانی که سر جای خود خشک شده اند می تواند یک حرکت بازیافت محیط زیستی بی نظیر باشد. ماده ای در مقابل ماست که ساخت مجسمه از آن ارزان تمام می شود. حالا به کمک تکنولوژی لوازمی در اختیار من قرار دارد که می توانم چوب این درختان را بسیار عالی ایزوله کنم. کارهای من در باغ موزه ایرانی ۱۵ سال است که سرپا هستند. پس این بحث که نمی توان روی چوب کار با دوام کرد، یک داستان قدیمی است.
باغ مجسمه های شهری چگونه باشند؟
در ادامه از او درباره ایجاد باغ مجسمه و کاربرد آن در شهر پرسیدیم. این مجسمه ساز اظهار داشت: باغ مجسمه در خیلی از کشورهای جهان وجود دارد. من در سال ۲۰۰۳ در چانگچون چین یک مجسمه برنزی به ابعاد دو متر و نیم ساختم که در پارک مجسمه چانگچون نصب گردید. پارک مجسمه خیلی از مسائل شهری را حل می کند. در شهر تعداد متفاوتی مجسمه هست. معتقدم که مجسمه ها نباید در یک مدت زمان طولانی در یک محل قرار بگیرند و آن قدر در مقابل دید مردم باشند که به آلودگی بصری شهری تبدیل شوند. می توان مجسمه های شهری را مانند عقربه های ساعت در شهر گرداند. این امر به یک کاسه کردن فرهنگ تا مقداری کمک می نماید. وقتی که مجسمه مدت زمان مشخصی را در یک محل گذراند می توان آنرا به باغ مجسمه منتقل کرد. باغ مجسمه مربوط به افرادی است که قصد دارند روی مجسمه تحقیق کنند و تاریخ مجسمه سازی آن مملکت، مجسمه سازان معاصر و دستاورد مجسمه ساز میهمان خارجی را در سال های اخیر مطالعه کنند.
این هنرمند در ادامه به مجسمه میدان فردوسی اشاره و تاکید کرد که مجسمه باید به محلی که در آن قرار دارد هویت ببخشد.
او افزود: زمانی که برج آزادی ساخته شد هیچ بنایی در اطراف آن قرار نگرفت. از طرفی استاد صدیقی زمانی مجسمه میدان فردوسی را در میدان نصب کرد که مجسمه بر بناهای اطراف سیطره داشت. ولی با بزرگ شدن شهر، این مجسمه کوچک به نظر رسید. مجسمه فردوسی و برج آزادی همچون موارد هویتی شهر تهران هستند؛ مانند برج ایفل یا پیزا.
مرادیان با اشاره به اینکه بسیاری از مجسمه های شهری از روی سفارش یا رابطه ساخته شده اند و به هیچ وجه معنای مجسمه شهری را نمی دهند، اظهار داشت: مجسمه شهری وظیفه ای دارد که باید بر طبق آن طراحی و نصب شود.
او درانتها در پاسخ به اینکه برنامه های آینده اش برای ساخت مجسمه های شهری چیست؟ اظهار داشت: با همان شرکتی که حامی مالی ساخت این مجسمه شد، احیانا در همین منطقه یک، حداقل با سه درخت دیگر مجسمه بسازیم. احیانا بزودی یک سمپوزیوم مجسمه سازی در تهران خواهیم داشت که در آنجا نیز کار خواهم ساخت.
منبع: پیلانو